Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (1958 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
advocated
U
طرفداری کردن حامی
advocates
U
طرفداری کردن حامی
advocating
U
طرفداری کردن حامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
advocate
طرفداری کردن
side
U
طرفداری کردن از
to stand for
U
طرفداری کردن از
sides
U
طرفداری کردن از
take the part of
U
طرفداری کردن
favour
U
همراهی یا طرفداری کردن با
to take the p of a person
U
ازکسی طرفداری کردن
To take someones side . To side with someone.
U
از کسی طرفداری کردن
favored
U
طرفداری مرحمت کردن
favours
U
همراهی یا طرفداری کردن با
favored
U
همراهی یا طرفداری کردن با
favoring
U
طرفداری مرحمت کردن
favoring
U
همراهی یا طرفداری کردن با
favors
U
طرفداری مرحمت کردن
favors
U
همراهی یا طرفداری کردن با
favouring
U
طرفداری مرحمت کردن
favouring
U
همراهی یا طرفداری کردن با
favours
U
طرفداری مرحمت کردن
favor
U
طرفداری مرحمت کردن
favour
U
طرفداری مرحمت کردن
partook
U
بهره داشتن طرفداری کردن
teetotal
U
وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
to lobby against
[for]
somebody
U
سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف
[طرفداری از]
کسی
to stand up for
U
پشتی یا حمایت کردن از طرفداری کردن از
favors
U
نیکی کردن به طرفداری کردن
favour
U
نیکی کردن به طرفداری کردن
favouring
U
نیکی کردن به طرفداری کردن
favoring
U
نیکی کردن به طرفداری کردن
favours
U
نیکی کردن به طرفداری کردن
favored
U
نیکی کردن به طرفداری کردن
favor
U
نیکی کردن به طرفداری کردن
patrons
U
حامی
sponsor
U
حامی
patron
U
حامی
supportless
U
بی حامی
bulwarks
U
حامی
upholder
U
حامی
bulwark
U
حامی
upholders
U
حامی
abetter or abettor
U
حامی
supportive
U
حامی
support r
U
حامی
abetter
U
حامی
vindicator
U
حامی
advocate
U
حامی
actors
U
حامی
unbacked
U
بی حامی
shields
U
حامی
actor
U
حامی
supporter
U
حامی
sustentacular
U
حامی
sponsoring
U
حامی
shield
U
حامی
backers
U
حامی
supporters
U
حامی
sponsors
U
حامی
patronless
U
بی حامی
backer
U
حامی
patroness
U
حامی مونث
protector
U
حامی سرپرست
our esteemed patron
U
حامی محترم ما
factioneer
U
هوادار حامی
nepotist
U
حامی خویشاندان
sponsored
U
حامی سرپرست
protectors
U
حامی سرپرست
robin hood
U
حامی ضعفا
tribune
U
حامی ملت
partizan etc
U
حامی طرفدارانه
partizan etc
U
هواخواه حامی
tribuneship
U
مقام حامی ملت
partisans
U
حامی پیرو متعصب
partizan
U
حامی پیرو متعصب
hamito semitic
U
از نژاد حامی وسامی
sponsoring
U
التزام دهنده حامی
partisan
U
حامی پیرو متعصب
booster
U
حامی ترقی دهنده
boosters
U
حامی ترقی دهنده
sponsor
U
التزام دهنده حامی
sponsors
U
التزام دهنده حامی
adhesion
U
طرفداری
favouritism
U
طرفداری
partisanship
U
طرفداری
partiality
U
طرفداری
siding
U
طرفداری
favoritism
U
طرفداری
one tideness
U
طرفداری
devotion
U
طرفداری
one sidedness
U
طرفداری
sidings
U
طرفداری
maecenas
U
حامی و حافظ علم وادب
squirish
U
سلحشور وار شبیه حامی زن
party spirit
U
طرفداری حزبی
biases
U
طرفداری تعصب
germanism
U
طرفداری از المان
growthmanship
U
طرفداری ازرشد
bias
U
طرفداری تعصب
he sided with us
U
طرفداری از ما کرد
prelatism
U
طرفداری ازمتران ها
libertarianism
U
طرفداری از ازادی فردی
respect of persons
U
طرفداری و واهمه از کسان
proslavery
U
طرفداری از برده فروشی
unprejudiced
U
بدون تبعیض یا طرفداری
royalism
U
طرفداری از رژیم سلطنتی
pan americanism
U
طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
phonetioist
U
طرفداری املای مطابق صدا
sectionalism
U
طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
with out any p to
U
بدون هیچ طرفداری ازاو
lar n
U
در روم باستان نام یکی ازخدایان حامی خانه
royalism
U
شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
world federalism
U
طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
insurrectionism
U
اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
The senator argued in favour of lowering the tax.
U
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
temperance
U
طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
feminism
U
عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
prohibitionism
U
طرفداری از حکم منع فروش نوشابههای الکی
p in favour of a person
U
تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
phonetist
U
متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
loyalists
U
کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalist
U
کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
agrarianism
U
تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
patron saint
U
امام یا شخص مقدس حامی شخص
patron saints
U
امام یا شخص مقدس حامی شخص
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
1
Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com